قربون مهربونیات
نوشته شده توسط : همراه همیشگی ات

 

عزیزم...

کاش آنلاین بودی... الان حالم خیلی بده، درد استخونام بدجور اذیتم میکنه، میدونم مقصر خودمم که حرفتو گوش نکردم و تا دیروقت تو حیاط نشستیم... و بعدش هم بدون پتو خوابیدم... اما حالا کاش بودی تا کمی باهات حرف میزدم و این درد و فراموش میکردم،

امروز صبح وقتی منو رسوندی و از ماشینت پیاده شدم، یه دفعه کمرم بدجور درد گرفت، دستمو روی کمرم گذاشتم تا بلکه دردش آروم بشه اما نشد، یه دفعه گوشیم زنگ زد ، نگاه که کردم تو بودی... تعجب کردم وقتی سلام کردم گفتی چی شده باز استخونات درد گرفته؟ با شنیدن این جمله اشک توی چشمام جمع شد... تو خیلی مراقبم بودی.. و با اینکه ماشینت خیلی ازم فاصله گرفته بود متوجه اون حرکتم شدی و نگران شدی و زنگ زدی...

الهی قربون این همه مهربونیت بشه این دختر... واقعا نمیدونم چطور بگم که چقدر میخوامت... جات خیلی خالیه عزیزم... دلم برای آغوشت تنگ شده...!





:: بازدید از این مطلب : 1179
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 23 خرداد 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست