نوشته شده توسط : همراه همیشگی ات

 

آخ که چه دل تنگم

اونقدر دلتنگم که نمی دونم از کجای این دلتنگی برات بگم

آرزو می کنم  این سفر چند روزه ت هرچه زودتر با خوبی و موفقیت تموم

بشه و بتونم مثل همیشه سر روی شونه ت بذارم و توی بغلت آروم بگیرم...

عزیزم، آرام جانم، آرامش روح و راوانم نمیدونم

چطور بگم که چقدر دوستت دارم و چقدر تو این مدت دلتنگت شدم...

عزیزم عاشقتم و از داشتن چون تویی به

خودم می بالم

وای که من همه لحظه های دوری رو در حسرت می گذرونم که تو رو ببینم ، باهات حرف

بزنم تا کمی آروم بشم

کاش الان آغوش گرمت سر پناه خستگیم بود

کاش الان بوسه گرمت مرحمی رو تشنگیم بود

آرزوم اینه که دستام توی دستای تو باشه

تنگیه این دل عاشق با نوازش تو وا شه

کی میشه وقت اینکه من تو آغوش تو باشم

قول می دم با داشتن تو هیچ غمی نداشته باشم

همه هستی قلبم تو دو حرف خلاصه می شه

عشق تو بودن با تو دو نیاز زندگیشه

پرم از ترانه ی تو گرچه واژه ها حقیرن

خوبه وقتی نیستی پیشم اونا دستمو بگیرن

راز عشق منو هیچ کس غیر مهتاب نمی دونه

تنها شاهد واسه غصه ، گریه وتنهاییم اونه

وای اگه من این نبودم کاش می شد پرنده باشم

تا از این دور بودن تو بتونم بلکه رها شم

یه پرنده شم شبونه بکشم پر به خیالت

برسم به لونه تو بگیرم سر زیر بالت

زندگیم رنگ خدا بود اگه تنها تو رو داشتم

اگه می شد واسه گریه رو شونت سر می ذاشتم





:: بازدید از این مطلب : 440
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 20 آذر 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست